منظرِ حصار، از نمود تا نماد

در تعریف منظر آمده که محصول تعامل انسان با محیط و جامعه با تاریخ است. «نمود»، شرح این محصول است. محصولی که تدریجاً و در اثر میل به ثبات و تداوم استقرار در مکان پدید می‌آید. در مقابل «نماد» محصول ارادۀ انسان برای بیان مفهوم موردنظر اوست؛ برپایۀ علامتی قراردادی باشد یا نشانه‌ای طبیعی. شهرهای ایران و پ...

Ausführliche Beschreibung

Gespeichert in:
Bibliographische Detailangaben
Veröffentlicht in:Manẓar (Online) 2022-09, Vol.14 (60), p.3-3
1. Verfasser: سید امیر منصوری
Format: Artikel
Sprache:eng
Schlagworte:
Online-Zugang:Volltext
Tags: Tag hinzufügen
Keine Tags, Fügen Sie den ersten Tag hinzu!
Beschreibung
Zusammenfassung:در تعریف منظر آمده که محصول تعامل انسان با محیط و جامعه با تاریخ است. «نمود»، شرح این محصول است. محصولی که تدریجاً و در اثر میل به ثبات و تداوم استقرار در مکان پدید می‌آید. در مقابل «نماد» محصول ارادۀ انسان برای بیان مفهوم موردنظر اوست؛ برپایۀ علامتی قراردادی باشد یا نشانه‌ای طبیعی. شهرهای ایران و پیش از آنها قلعه‌های کوچک در محیط‌های روستایی مهم‌تر از هرچیز با حصار خود تبیین می‌شدند. مرزی که درون و بیرون را از یکدیگر تمیز می‌داد. تفکیک محیط به دو عرصۀ درون، محل زندگی و تعاملات آن و بیرون، طبیعت رها. حصار درعین‌حال که مدافع درون بود در برابر دست‌اندازی بیگانگان بیرون، حامی محیط ساکنان آن بود در مقابل طبیعت خشن. تعارض دو دنیا در دو طرف حصار آن‌قدر بارز بود که حصار را به نمود مهم حیات بدل می‌ساخت، آن بود که زندگی را در پس خود ممکن می‌کرد.در دوسوی دیوار دو منظر متفاوت فهم می‌شد، یک طرف آبادی و حضور انسان و طرف دیگر خالی از مداخله. هرچه باغ و خانه بود درون حصار و هرچه بیابان بود در بیرون. خیابان دربرابر بیابان. حصار مرز تمیز این دو نمود بزرگ منظر بود. منظر شهری درمقابل منظر طبیعی، عرصۀ زندگی انسانی دربرابر طبیعت وحشی. تعارض دو منظر که در نمود حصار به ظهور می‌رسید، تدریجاً زمینۀ رشد مفاهیم وابسته شد. حصار دیگر فط نمود مناسب‌سازی زندگی انسان نبود، بلکه مظهر قدرت و اشرافیت هم خوانده می‌شد. مزارع و باغات در بیرون حصار توسعه پیدا کرد و رفته‌رفته مهاجرین جدید و رعایای حصارنشینان در بیرون آن ساکن شدند. محله‌هایی در بیرون حصار تشکیل و رسماً محلۀ بیرون خوانده شد. در رویارویی‌های اجتماعی، بعضاً گتوهای هم‌کیشان غیر حاکم در بیرون حصار مکان‌یابی شد. محلۀ زرتشتیان زریسف کرمان در پشت دروازۀ شهر از جملۀ آنها بود. این جدایی‌گزینی که ناشی از طبقاتی‌شدن اجتماعی بود، پیش از اسلام رسمیت بیشتری داشت. شهرهای ساسانی ویژۀ کاست‌های خاصی بود که حصار، نماد مشترک قلمرو آنها بود. درون، شارستان و بیرون، ربض با حصاری در میانه از هم جدا می‌شدند. اساساً بیرون حتی شهر نیز خوانده نمی‌شد.نخستین مداخلۀ اسلام در شهرهای ایران، تخریب حصار به‌مثابۀ نماد برتری‌جویی و ضدیت با عدالت بود. آن‌قدر وجه نمادین حصار قدرت داشت که ارزش‌های نمودی و کارکردی آن مورد غفلت قرار گرفت. غلبۀ نماد بر نمود در فهم حصار، به سنت تخریب حصارها انجامید. ربض و شارستان یکی شدند و در اثنای آن درون و بیرون نیز به‌هم پیوستند. کارکردهای امنیتی و طبیعی حصار نیز رها شد. غفلت از ضرورت نمود حصار، چند قرن بعد به ظهور مجدد آن انجامید. شهرها و قلعه‌های اربابی مجدداً حصارهای خود را بازیافتند. بدین‌ترتیب جریان ظهور نمود به‌مثابۀ عنصر ابتدایی منظر و دگردیسی آن به نماد و عنصر کمال‌یافتۀ منظر مجدداً آغاز شد.یک تفسیر از قشربندی اجتماعی-اقتصادی جهان غرب به اصالت نماد حصار در فهم آنها از ساختار اجتماع وابسته به زمین و مکان زیست تأکید می‌کند. بورژوا
ISSN:2008-7446
2008-2169
DOI:10.22034/manzar.2022.157230